نمی خواستم تا مدت ها سراغ این وبلاگ بیام . اما از کنار بعضی اتفاقات نمیشه به سادگی عبور کرد.
دیشب با خودم فکر می کردم چقدر همه چیز عجیب شده . چقدر تفکرات تغییر کرده .چقدر ...
بالا و بالاتر . باز هم بالاتر . تا کجا می شود رفت ؟ تا کجا بالا رویم تا دستان خالیمان آسمان را لمس کند ؟
در موازات بلندترین کوه ها . در میان تاریکی ترین تاریکی ها . و در نزدیکی روشن ترین ستاره ...
در کنار عمیق ترین دره ها . خیلی عمیق . آنقدر که در یک قدیمی آن ترس جزئی از وجود می شود !
وقتی در میان کوه های بلند ایستاده بودم . وقتی به روشنایی کمی که آمیخته با رنگ های زیبا بود
خیره شده بودم . وقتی در آن تاریکی به آن اندک روشنایی نگاه می کردم . یه چیزی هر لحظه در
دلم زنده تر میشد . اما نمی دانستم چیه . تا اینکه صدای زیارت ال یاسین در میان کوه ها پیچید !
آه...در آن تاریکی . در آن سکوت . در آن بلندا چه دلنشین بود صدا زدن امام تنهایی ها . چه زیبا بود
آرزوی عدالت جهانی ...چه زیبا بود به دنبال گم گشته بودن ......
چقدر دلنشین بود دلتنگی کردن . اشک ریختن . ای وای از این غوغای دل...وای از این غوغای دل
از دلبرم هستم خجل ....وقت سفر ماندم به گل ....من کاروان گم کرده ام .....نعمت فراوان دادی ام
منت به سر بنهادی ام ....اما ببین نامردی ام ....صاحب زمان گم کرده ام .....من عبد کوی عشقم و
من شاه را گم کرده .......................ای وای از این غوغای دل
با خود فکر می کردم چقدر خوب آن روز حتی عدالت در این کوهستان هم برپا می شود .
اینجایی که هیچ کس نیست .
با خود فکر می کردم چقدر ما فراموش کار هستیم .......چقدر خدارا فراموش کرده ایم .
تا کی این کوه ها استوارند ؟؟؟؟ تا کی بشر می خواهد در شرک پنهان خود باقی بماند ؟؟؟؟؟
در آن تاریکی ها تنها روشنایی .روشنایی ستاره ها بود و بس . یاد قیامت افتادم . آن روز که
این کوها بسان گردی در هوا می شن ...آن روز که از وحشت همه در حال فرار اند ...
آن روز که همه یکدیگر را فراموش می کنند و فقط به فکر خویشن .................
جذابیت آن جا به این بود که انسان به یاد حقارت خویش می افتد . و در عین حال این
حقارت به او آرامش هم می دهد . از اینکه خالقی دارد که برتر از همه چیز و همه کس است .
که حس کند وقتی توکل به خدا می کند به برترین قدرت و عظمت توکل کرده است ....
در میان کوه ها در آن تاریکی در آن سکوت و در آن عظمت . می توان فهمید که چرا پیامبر اسلام
در غار حرا و در میان کوه به عبادت می پرداخت . .......................................
گاهی اوقات نمی شه توصیف کرد . خیلی عاجز می شم . و این عذاب آور است .....
و کاش شما هم تجربه کنید ...فقط همین
عناوین یادداشتهای وبلاگ